سرزندگی

لغت نامه دهخدا

سرزندگی. [ س َ زِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی سرزنده. بانشاط بودن. رجوع به ماده بعد شود. || مهتری. بزرگی :
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مرده ترا عار است.میر یحیی شیرازی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بانشاط بودن . سرزنده داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال تخمین زمان فال تخمین زمان