سامان شدن

لغت نامه دهخدا

سامان شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اسباب مهیا شدن. وسایل فراهم آمدن. ممکن شدن :
هر چه کردم تا ببینم روی او سامان نشد
کار چون من عاشقی هرگزکجا سامان گرفت ؟سوزنی.

فرهنگ معین

(شُ دَ ) (مص ل . ) درست شدن کار.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) درست شدن کار .

ویکی واژه

درست شدن کار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ای چینگ فال ای چینگ فال لنورماند فال لنورماند فال حافظ فال حافظ