سال گردش. [ گ َ دِ ] ( اِ مرکب ) عبارت از شروع شدن سال نو از جلوس. ( آنندراج ). شروع سال نو از جلوس پادشاه. ( استینگاس ص 642 ) : و آن ساعت که شمس بدرجه اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش در آن سرای بتخت نشست و تاج بر سر نهاد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 32 ). دین مبارک سال گردش کرده ایام ترا جشن نوروزی به پیروزی و بهروزی زنان.امیر معزی ( از آنندراج ).در پیش گوش او سر زلفش حجاب بود برداشت او حجاب سر زلف تابدار تا بی حجاب شعر من آمد بگوش او در جشن سال گردش سلطان روزگار.امیرمعزی ( از آنندراج ).
فرهنگ معین
(گَ دِ ) (اِمص . ) گردش سال ، تحویل سال .
فرهنگ عمید
گردش سال، تجدید سال، شروع شدن سال نو.
فرهنگ فارسی
( اسم ) گردش سال [[ تحویل سال : و طالع نگاه داشت و آن سال که شمس بدرجه اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش در آن سرای بتخت نشست ]] .