رصانت

لغت نامه دهخدا

رصانت. [ رَ ن َ ] ( از ع ، اِمص ) رصانة. قوت و محکمی و استواری. ( یادداشت مؤلف ) : از نواحی و اقطار و هند درختی چند بیاورند در رزانت و رصانت متقارب و در سخاوت و متانت متناسب. ( از ترجمه تاریخ یمینی ص 421 ). و رجوع به رصانة شود.
رصانة. [ رَ ن َ ] ( ع مص ) رصانت. محکم و استوار گردیدن : رصن رصانةً. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استواری و محکمی. ( از آنندراج ). محکم بودن و استوار گردیدن. ( از فرهنگ فارسی معین ). رصانة عقل و جز آن ؛ استحکام و بسیاری ثبات آن. ( از اقرب الموارد ). محکم و استوار شدن . ( مصادر اللغه زوزنی ).

فرهنگ معین

(رَ نَ ) [ ع . رصانة ] ۱ - (مص ل . ) محکم بودن . ۲ - (اِمص . ) استواری .

فرهنگ عمید

محکم شدن، استوار شدن، استواری، استواری عقل.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) محکم بودن استوار گردیدن . ۲ - ( اسم ) محکمی استواری .

ویکی واژه

رصانة
محکم بودن.
استوا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی