خمیرگیر

لغت نامه دهخدا

خمیرگیر. [ خ َ ] ( نف مرکب ، اِ ) عجان. خلیفه. خمیرساز. خمیرگر. آنکه خمیر را ورزد نان پختن را. آنکه در نانوایی خمیر نان آماده کند. در نانوائی آنکه خمیر را ورزد و برای کنده گرفتن مهیا کند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد.

فرهنگ عمید

کارگری که در دکان نانوایی خمیر نان را آماده می کند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را بعمل آرد . ۲ - نانوا .

ویکی واژه

کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال لنورماند فال لنورماند فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ