خرگوشک. [ خ َ ش َ ] ( اِ مصغر ) مصغر خرگوش یعنی خرگوش کوچک. ( از ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ) ( از برهان قاطع ). || نام گیاهی است دوائی و قابض و دفع اسهال کند و آنرا بعربی آذان الارنب خوانند و آن نوعی از لسان الحمل است و بعضی گویند گیاهی است که اسبغول تخم آن است. ( برهان قاطع ). خمخم. ( بحر الجواهر ). خُبّة. ( مهذب الاسماء ). جرغوک. جرغون. ( شرفنامه منیری ). زبان بره. نوعی بارتنگ. گل ماهور.