حک کردن

لغت نامه دهخدا

حک کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) محو کردن. سودن :
عارفان خال سویدا را ز دل حک میکنند
اینقدر ای ساده دل نقش و نگار خانه چیست.صائب.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سودن ساییدن . ۲ - تراشیدن محو کردن . ۳ - کندن شکل یا نوشته بر فلز و مانند آن حکاکی کردن .

ویکی واژه

incidere
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی