جواب کردن

لغت نامه دهخدا

جواب کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پاسخ دادن. جواب نوشتن. || کسی را از خدمت و وظیفه خارج ساختن. بیرون کردن او را. || رد کردن : فلان به واسطه جور نبودن اجناس ، روزی چند مشتری را جواب می کند.

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) به کسی جواب رد دادن .

فرهنگ فارسی

پاسخ دادن جواب نوشتن یا رد کردن

ویکی واژه

به کسی جواب رد دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت
اسرع وقت
هورنی
هورنی
کصخل
کصخل
دانش آموز
دانش آموز