جاویدن

لغت نامه دهخدا

جاویدن. [ دَ ] ( مص ) درپهلوی جوتن ( جویدن )، و در کردی جوین ، جون ( جویدن )، و در افغانی ژوول ، ژوگل و در بلوچی جایگ و در پهلوی جوییتن بمعنی جویدن ، گفتن آمده ، مضغ کردن. ( از حاشیه برهان چ معین ).
- امثال :
تعریف خود کردن پنبه جاویدن است ، نظیر: ستودن خود پنبه جاویدن است. ( از امثال و حکم دهخدا ).
|| فریاد کردن مرغان. ( ناظم الاطباء ). || تف انداختن. ( ناظم الاطباء ) ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ معین

(دَ ) [ په . ] (مص م . ) جویدن .

فرهنگ عمید

=جویدن

ویکی واژه

جویدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال چای فال چای فال راز فال راز