جا داشتن

لغت نامه دهخدا

جا داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) گنجایش داشتن. ظرفیت داشتن. وسعت داشتن. || نگاهبان ساختن. کسی را به نگاهبانی گماشتن :
بنوبت تو جا دار از پاسبان
کسانی که هم گرد و هم پهلوان.اسدی.

فرهنگ معین

(تَ )(مص ل . )۱ - گنجایش داشتن ، ظرفیت داشتن . ۲ - نگاهبان ساختن . ۳ - (عا. ) سزاوار بودن .

ویکی واژه

گنجایش داشتن، ظرفیت داشتن.
نگاهبان ساختن.
سزاوار بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحریک
تحریک
فارغ التحصیل
فارغ التحصیل
کپه اقلی
کپه اقلی
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس