تیماردار

لغت نامه دهخدا

تیماردار. ( نف مرکب ) پرستار. خادم. غمخوار. متعهد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
همه پرگناهان که پیش تو اند
نه تیماردار و نه خویش تو اند.فردوسی. || مغموم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ):
نبرده گزینان اسفندیار
از آنجا برفتند تیماردار.دقیقی ( از یادداشت ایضاً ).رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود. || ضابط ملک و دارای شغل و کار. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - غمخوار. ۲ - پرستار، خدمتکار.

فرهنگ عمید

۱. غم خوار.
۲. پرستار.

فرهنگ فارسی

پرستار، غمخوار، توجه وپرستاری
( صفت ) ۱- غمخوار . ۲- پرستار خدمتکار.

ویکی واژه

غمخوار.
پرستار، خدمتکار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال امروز فال امروز فال زندگی فال زندگی فال نخود فال نخود