توغل

لغت نامه دهخدا

توغل. [ ت َ وَغ ْ غ ُ ] ( ع مص ) دوردرشدن در زمین. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). و همچنین در علم. ( از اقرب الموارد ). در صراح نوشته که به معنی دور در شدن و رفتن ؛ یعنی در کاری به مرتبه کمال رسیدن و مشق کامل داشتن. ( غیاث اللغات ). دررفتن در شهرها و در علم دور در شدن در آن و مبالغه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دور شدن و آمدن و رفتن و دررفتن در شهرها و در علم. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ وَ غُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دور رفتن . ۲ - فرو رفتن در امری . ۳ - مبالغه کردن .

فرهنگ عمید

۱. فرورفتن در امری.
۲. مبالغه کردن.
۳. تعمق و مطالعۀ بسیار در علم.

فرهنگ فارسی

واردشدن درشهری ودوررفتن در آن، فرورفتن درامری
دور شدن در زمین . و همچنین در علم . در صراح نوشته که به معنی دو در شدن و رفتن یعنی در کاری به مرتبه کمال رسیدن و مشق کامل داشتن .

ویکی واژه

دور رفتن.
فرو رفتن در ام
مبالغه کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان استخاره کن استخاره کن فال ورق فال ورق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی