تناشد

لغت نامه دهخدا

تناشد. [ ت َ ش ُ ] ( ع مص ) بهم شعر خواندن. ( زوزنی ). همدیگر شعر خواندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و قول الاعشی : و اذا تنوشد فی المهارق انشدا؛ ای اذا تناشده ُ العباد بمعنی تداعوه ُ و طلبوا منه بحق الکتب المنزلة اطلبهم و اجابهم. ( الاساس ، از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ شُ ) [ ع . ] (مص ل . ) بر هم خواندن ، با هم سرودن .

ویکی واژه

بر هم خواندن، با هم سرودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال اعداد فال اعداد