تقاطر

لغت نامه دهخدا

تقاطر. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) گروه گروه آمدن قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیاپی شدن. ( دهار ). پیاپی گردیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پیاپی قطره چکیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). قطره قطره جاری شدن و چکیدن آب و جز آن. ( از اقرب الموارد ) : موسم تقاطر اقطار و تکاثر امطار بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 259 ). || رویاروی شدن کرانه ها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) قطره قطره آمدن .

فرهنگ عمید

۱. از پی هم آمدن.
۲. قطره قطره چکیدن آب یا مایع دیگر، چکه چکه ریختن.

فرهنگ فارسی

ازپی هم آمدن، قطره قطره چکیدن آب یامایع دیگر
( مصدر ) قطره قطره آمدن( آب یامایع دیگر ) چکه چکه ریختن . جمع : تقاطرات .

ویکی واژه

قطره قطره آمدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی