تغشی

لغت نامه دهخدا

تغشی. [ ت َ غ َش ْ شی ] ( ع مص ) پوشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خویشتن را به جامه بپوشیدن. ( زوزنی ). خویشتن را بجامه درپوشانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ). || فروگرفتن کار کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || غش آوردن. ( غیاث اللغات ). || مجامعت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )( دهار ) ( از اقرب الموارد ). جماع کردن. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ غَ شِّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - پوشیدن . ۲ - فرو رفتن .

فرهنگ عمید

۱. پوشیدن.
۲. مشغول کردن.

ویکی واژه

پوشیدن.
فرو رفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال زندگی فال زندگی فال چای فال چای فال ورق فال ورق