تشاغل

لغت نامه دهخدا

تشاغل. [ ت َ غ ُ ] ( ع مص ) خویشتن را مشغول کردن از چیزی. ( دهار ) ( زوزنی ). تشغل به چیزی. ( از المنجد ). اشتغال به چیزی. ( اقرب الموارد ). شغلی بخود بستن و خویشتن را بدان مشغول ساختن. ( از متن اللغة ).

فرهنگ معین

(تَ غُ ) [ ع . ] (مص ل . ) خود را مشغول ساختن ، خود را به کاری مشغول نشان دادن .

ویکی واژه

خود را مشغول ساختن، خود را به کاری مشغول نشان دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب