ترفق

لغت نامه دهخدا

ترفق. [ ت َ رَف ْ ف ُ ] ( ع مص ) رفق کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). مهربانی کردن. ( دهار ). مهربانی کردن و نرمی نمودن. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). نرمی کردن با کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || متکی شدن بر کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ رَ فُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - مهربانی کردن . ۲ - همراهی کردن .

فرهنگ عمید

۱. نرمی کردن با کسی، مهربانی کردن.
۲. همراهی کردن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) نرمی کردن مهربانی نمودن . ۲- همراهی کردن . ۳- ( اسم ) نرمی مهربانی . ۴- همراهی رفاقت . جمع : ترفقات .

ویکی واژه

مهربانی کردن.
همراهی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد فال ارمنی فال ارمنی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی