ترخوانه

لغت نامه دهخدا

ترخوانه. [ ت َ خوا/ خا ن َ / ن ِ ] ( اِ ) نوعی از طعام باشد که مردم فقیر و نامراد بجهت زمستان سازند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و با داروهای گرم در آب بجوشانند تا نیک پزد و قوام گیرد و قدری آب غوره در آن ریزند و اگر میسر نباشد شیر گوسفند. و آنرا گلوله ها سازند و خشک کنند و بوقت حاجت قدری از آن بجوشانند و بخورند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). و آنرا ترخینه خوانند و بحذف خا ترینه نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام دیگرش ترخینه است. ( فرهنگ نظام ). رجوع به ترخانه و ترخنه و ترخینه شود. نوعی از طعام بوده که فقرا از بلغور و شیر و چیزهای دیگر پخته و قوام آورده می خشکاندند برای زمستان. ( فرهنگ نظام ) :
عاشق نانم اگر ترخوانه نَبْوَد گو مباش
بلکه با نان نیز اگر بریان نباشد گو مباش.بسحاق اطعمه.

فرهنگ معین

(تَ خا نِ ) (اِ. ) نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله درمی آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند.

فرهنگ عمید

= ترخینه

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی طعام که از گندم بلغور سازند و با داروهای گرم در آب بجوشانند تا خوب بپزد و قوام گیرد و قدری آب غوره یا شیر در آن ریزند و آنرا بشکل گلوله هایی در آورند و خشک کنند و در زمستان خورند.

ویکی واژه

نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله درمی آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می‌دارند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ