تذبذب

لغت نامه دهخدا

تذبذب. [ ت َ ذَ ذُ ] ( ع مص ) جنبیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تحرک. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). جنبیدن چیزی که بهوا آویخته باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). جنبیدن و متحرک شدن. ( ناظم الاطباء ). || دودله شدن و متردد بودن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). متردد بودن میان دو کار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ذَ ذُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دو دل شدن ، مردد بودن .

فرهنگ عمید

۱. دودله شدن، مردد بودن.
۲. دورو بودن.
۳. دودلی.
۴. دورویی.

فرهنگ فارسی

دودله شدن، مرددبودن، دودل بودن، دورویی
۱- ( مصدر ) دو دل شدن مردد بودن ۲- ( اسم ) دو دلی دو روئی جمع : تذبذبات

ویکی واژه

دو دل شدن، مردد بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال جذب فال جذب فال درخت فال درخت فال سنجش فال سنجش