به هم آویختن

ویکی واژه

به‌هم‌آویختن
به یکدیگر وصل کردن. یک مشت از همان سوزن و سنجاب‌ها به هم آویخت. «جمال‌زاده»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال شمع فال شمع فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ