برغمان

لغت نامه دهخدا

برغمان. [ ب َ غ َ ] ( اِ ) شاه مار. ( یادداشت مؤلف ). مار بزرگ و اژدها. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). مار نر و بزرگ و آنرا اژدرها و اژدها نیز گویند و بتازیش تنین و ثعبان خوانند. ( شرفنامه منیری ). بوآ :
بهار خرمی بنگر عیان بر درگه دارا
ز رویین برغمانش برق و از روئینه تن تندر.( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(بَ غَ ) ( اِ. ) مار بزرگ ، اژدها.

فرهنگ عمید

مار بزرگ، اژدها.

ویکی واژه

مار بزرگ، اژدها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال قهوه فال قهوه فال حافظ فال حافظ فال آرزو فال آرزو