بدگواری

لغت نامه دهخدا

بدگواری. [ ب َ گ ُ ] ( حامص مرکب ) سوءهضم. ( یادداشت مؤلف ). بدطعمی. بدبویی :
کباب دل دشمنان ترا
نبویند از بدگواری کلاب.سوزنی.و رجوع به گواریدن شود.

فرهنگ فارسی

سوئ هضم بد طعمی .

فرهنگستان زبان و ادب

{maldigestion} [تغذیه، علوم پایۀ پزشکی] هضم نامطلوب یا نارسا متـ . سوءهاضمه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش