بانمک

لغت نامه دهخدا

بانمک. [ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) ( از: با + نمک ). که نمک دارد. نمکدار. نمکین. ملیح. باملاحت. خوش نمک. ملیحه. || خوشمزه. طیبت گو. خوش صحبت.

فرهنگ معین

(نَ مَ ) (ص . ) ۱ - جذاب ، گیرا، ملیح . ۲ - برخوردار از ویژگی های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.

فرهنگ فارسی

که نمک دارد

ویکی واژه

جذاب، گیرا، ملیح.
برخوردار از ویژگی‌های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.
nice
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی