ایماء. ( ع مص ) ( از «وم ء» ) اشاره کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) اشاره. کنایه. رمز : صد چو ماهست آن عجب دُرّیتیم که بیک ایماء او شد مه دونیم.مولوی.|| در تصوف ، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ایما شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ایماء، کنایه با وسائط کم، و ارتباط روشن بین لازم و ملزوم را گویند. «ایماء» در لغت به معنای اشاره، و در اصطلاح، کنایه ای است با وسائط اندک و روشنی ارتباط (تلازم بین لازم و ملزوم) که بی هیچ تعریضی مستقیما بر معنای مقصود دلالت می کند؛ گویا به سوی آن معنا اشاره می شود؛ ← ایماء در قرآن ۱. ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۷۱. ...