ایقاد

لغت نامه دهخدا

ایقاد. ( ع مص ) ( از «وق د» ) آتش افروختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ، ص 24 ) ( از اقرب الموارد ). || گذاشتن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): اوقد للصبی ناراً؛ وا گذار کرد آن کودک را و ترک نمود آنرا.( منتهی الارب ). واگذار کردن و ترک نمودن. ( ناظم الاطباء ). || برافروختگی آتش. ( ناظم الاطباء ).
- ایقاد نایره حرب ؛ روشن کردن شعله جنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) برافروختن ، آتش افروختن .
[ ع . ] (مص م . ) فرستادن ، روانه کردن .

فرهنگ عمید

آتش افروختن، روشن کردن آتش.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) بر افروختن روشن کردن آتش افروختن .

ویکی واژه

فرستادن، روانه کردن.
برافروختن، آتش افروختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال درخت فال درخت