انطلاق

لغت نامه دهخدا

انطلاق. [ اِ طِ ] ( ع مص ) رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( از اقرب الموارد ). بشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || گشاده گردیدن روی و پیدا شدن بشاشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیدا شدن انبساط در چهره. ( از اقرب الموارد ). گشاده رو شدن. || رها شدن. ( یادداشت مؤلف ). || انطلق به ( مجهولاً ) برده شد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || انطلاق لسان ؛ گشاده زبانی. ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) گشاده رویی : از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع . ] (مص ل . ) گشاده رو شدن ، روان شدن ، رها شدن .

فرهنگ عمید

۱. گشاده شدن.
۲. رها شدن.
۳. گشاده رو شدن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) گشاده شدن روان شدن رها شدن . ۲ - گشاده رو شدن . ۳ - ( اسم ) گشادگی رهایی . یا انطلاق لسان . گشاده زبانی .

ویکی واژه

گشاده رو شدن، روان شدن، رها شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال فنجان فال فنجان