اشپش

لغت نامه دهخدا

اشپش. [ اِ پ ِ ] ( اِ ) اشپشه. کرمی که در غله و پشمینه افتد و تباه کند. کرمکی است خرد که در تابستان لباس پشمینه را ضایع کند و در جو و گندم نیز باشد. ( انجمن آرای ناصری ) ( جهانگیری ). اشپشه کرمکی باشد که بیشتر در تابستان و هوای گرم در پوستین و نمد و سقرلاط و صوف و دیگر پشمینه ها و گندم و جو و دیگر غله ها افتد و ضایع کند. ( برهان قاطع ). سوس. بید.

فرهنگ معین

(اِ پِ ) (اِ. ) شپش .

فرهنگ عمید

= شپش

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شپش : ( ریش انبوه پر از اشپش و کک زیر او اوفتاده تحت حیک . ) ( دهخدا ) ۲ - کرمی که در غله و پشمینه افتد و تباه کند .

ویکی واژه

شپش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان فال نوستراداموس فال نوستراداموس