اسپیده

لغت نامه دهخدا

اسپیده. [ اِ دَ / دِ ] ( اِ ) سپیده. لک سپید. سپیدی چشم. ( رشیدی ): و اسپیده چشم که از قرحه پدید آمده باشد زائل گرداند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || تخمه اطفال از شیر که چون پنیری شیر خورده برگرداند. || سپیدی صبح. ( رشیدی ). || سپیدآب که زنان بر روی مالند و آن قلعی و اسرب سوخته و خاکستر باشد. ( رشیدی ).

فرهنگ معین

(اِ دِ ) (اِمر. ) ۱ - سفیدة تخم مرغ . ۲ - سپید چشم .

ویکی واژه

سفیدة تخم مرغ.
سپید چشم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت