لغت نامه دهخدا
اسداس. [ اِ ] ( ع مص ) صاحب شتران سِدس شدن. || دندان افکندن شتر بهشت سالگی. ( منتهی الارب ). || شش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شش تن شدن قوم. ( منتهی الارب ).
اسداس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سُدس. || ج ِ سِت. ( منتهی الارب ).
اسداس. [ اِ ] ( ع مص ) صاحب شتران سِدس شدن. || دندان افکندن شتر بهشت سالگی. ( منتهی الارب ). || شش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شش تن شدن قوم. ( منتهی الارب ).
اسداس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سُدس. || ج ِ سِت. ( منتهی الارب ).
(اَ ) [ ع. ] جِ سَدَس.،~ در اخماس زدن الف - شش در پنج زدن. ب - قمار کردن. ج - حیله کردن.
جمع سدس
صاحب شتران
اسداس ( مارب ) ( به عربی: أسداس ) یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان مأرب واقع شده است.