اختیار آمدن

لغت نامه دهخدا

( اختیار آمدن ) اختیار آمدن. [ اِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) گزیده آمدن : وزرای انوشیروان در مُهمی از مصالح ملک اندیشه همی کردند.و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد بزرجمهر را رأی ملک اختیار آمد. ( گلستان ). یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم بعلّت آن اختیار آمده است. ( گلستان ).

فرهنگ معین

( اختیار آمدن ) ( ~. مَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م ) برگزیدن ، پذیرفتن .

فرهنگ فارسی

( اختیار آمدن ) ( مصدر ) گزیده آمدن .
گزیده آمدن

ویکی واژه

برگزیدن، پذیرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش