آسیاسنگ

لغت نامه دهخدا

( آسیاسنگ ) آسیاسنگ. [ سیا س َ ] ( اِ مرکب ) سنگ آسیا. حجر طاحونه. رحی :
یکی آسیاسنگ را درربود
به نزدیک رستم درآمد چو دود.فردوسی.برگرفت آن آسیاسنگ و بزد
بر مگس تا آن مگس واپس خزد.مولوی.آسیاسنگ زیرین متحرک نیست لاجرم تحمل بار گران همی کند. ( گلستان ).
سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی
کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی.سعدی.نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی
وگر خلاف کنندش بجنگ برخیزد
که گر ز کوه فروغلطد آسیاسنگی
نه عارف است که از راه سنگ برخیزد.سعدی.

فرهنگ عمید

( آسیاسنگ ) سنگ آسیا، هر سنگ بزرگ شبیه سنگ آسیا: سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی / کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی (سعدی: ۱۲۲ ).

فرهنگ فارسی

( آسیا سنگ ) ( اسم ) سنگ آسیا رحی .
سنگ آسیا

ویکی واژه

آسیا‌سنگ
(قدیم): هر یک از دو سنگ آسیا، سنگ آسیا. نیز آس. یکی آسیا سنگ را در ربود/ به نزدیک رستم درآمد چو دود «فردوسی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم