ویکی واژه (قدیم): رقص کننده. بیاعتنایی کننده. اعتراض کننده. گاه وجد و سماع هر یک را/ بر دو کَون آستین فشان بینی. «هاتف»(قدیم): در حال دست افشانی، در حال رقص.