اختیا

اختیا (به اوستایی: axtya) به معنای ناپاک و درد و رنج است و در ادبیات پهلوی به عنوان یک شخصیت منفی و جادوگر شناخته می‌شود. او به عنوان یکی از کاهنان مخالف دین زرتشتی معرفی می‌شود و در متون دینی و اسطوره‌ای ایران به عنوان یک شخصیت بداندیش و کوردل یاد شده است.

داستان اختیا

داستان او در آبان یشت و فروردین یشت اوستا روایت شده و به شرح زیر است:

اختیا با هفتاد هزار سپاهی به شهری به نام «شهر پرسش‌گزاران» وارد می‌شود. او اعلام می‌کند که اگر کسی از مردم شهر بتواند به پرسش‌های او پاسخ دهد، می‌تواند از شهر بگذرد و در غیر این صورت، شهر را نابود خواهد کرد.

او شرایطی را برای پاسخ‌دهنده تعیین می‌کند، از جمله اینکه سن او نباید از پانزده سال بیشتر باشد، که در اسطوره‌های ایرانی به عنوان سن کمال شناخته می‌شود.

مردی به نام ماراسپند به اختیا خبر می‌دهد که جوانی به نام یوشت فریان در شهر وجود دارد که می‌تواند به پرسش‌های او پاسخ دهد، این خبر وی را از نابودسازی شهر بازمی‌دارد. قرار می‌شود تا اختیا نیز در پایان پرسش‌هایش به سه پرسش یوشت پاسخ دهد وگرنه بر سر او همان آید که خود معین کرده‌بود.

یوشت فریان با یاری ماراسپند به ۳۳ پرسش اختیا پاسخ می‌دهد.

در پایان، یوشت سه پرسش از اختیا می‌پرسد که او نمی‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد. در نتیجه، او به دست یوشت کشته می‌شود.

پرسش‌های فلسفی

این داستان شامل پرسش‌های فلسفی و تامل‌برانگیز است که به عمق تفکر و تعمق در زندگی و طبیعت اشاره دارد. به عنوان مثال:

چیست که مردمان می‌خواهند پنهان کنند اما نمی‌توانند؟ پاسخ: «پیری» و گذر زمان.

آن چیست که سه سر، چهار شاخ، شش چشم، شش گوش، سه دهان، دو دست و ده پا دارد و آبادانی و خرمی زمین از اوست؟ پاسخ: یک جفت گاو نر و مرد برزیگری که زمین را شخم می‌زند و از کوشش آن‌ها، زمین بارور شده و روزی و خوراک مردمان جهان را تأمین می‌کند.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد فال انگلیسی فال انگلیسی فال حافظ فال حافظ