دغول
دغول. [ دَ ] ( ص ) داغول. حرامزاده. عیار. حیله باز. مکار. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به داغول شود.
دغول. [ ] ( اِ ) ساغری بود بزرگ، بدان آب کشند. ( لغت فرس اسدی ):
خواجه فرموش کرد آنچه کشید
آب فرغونها بسی به دغول.؟ ( از لغت فرس اسدی ).
(دَ ) (ص. ) مکار، حیله گر.
مکار، حیله گر.
مکار، حیله گر.