یخیدن

لغت نامه دهخدا

یخیدن. [ ی َ دَ ] ( مص جعلی ) مصدر منحوت از یخ. در تداول عامه به مزاح، بسیار سرد شدن. سخت سرما یافتن. یخ زدن. یخ کردن: توی سرما یخیدم. دستم یخید. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخ کردن شود.

فرهنگ فارسی

مصدر منحوت از یخ در تداول عامه به مزاح بسیار سرد شدن سخت سرما یافتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال راز فال راز فال ورق فال ورق