ژغنگ

لغت نامه دهخدا

ژغنگ. [ ژَ غ َ ] ( اِ ) فواق. سکسکه:
مرا رفیقی پرسید کاین غریو ز چیست
جواب دادم کز غرو نیست هست ژغنگ.شاکر بخاری.و بعید نیست که کلمه مرکب از «ز»مخفف «از» و غنگ باشد. اسدی در لغت نامه بیت فوق را بشاهد لغت زغنگ ( به زاء یک نقطه ) آورده است. رجوع به زغنگ شود. || آروغ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال امروز فال امروز فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت