هبید

لغت نامه دهخدا

هبید. [ هََ ] ( اِ ) تخم حنظل را گویند که خربزه روباه باشد. ( برهان ). || حنظل. ( انجمن آرا ). و رجوع به ماده بعد شود.
هبید. [ هََ ] ( ع اِ ) هبد. حنظل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( لسان العرب ): صحبة العبید امر من طعم الهبید. ( اقرب الموارد ).
خذی حجریک فادقی هبیدا
کلا کلبیک اعیا ان یصیدا.( از لسان العرب ).|| دانه حنظل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( لسان العرب ). || پیه حنظل. ( معجم متن اللغة ): هبیدالحنظل؛ پیه آن. ( لسان العرب ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- حنظل. ۲- دان. حنظل. ۳- پیه حنظل.
هبد حنظل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سپند یعنی چه؟
سپند یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز