منحوطه

لغت نامه دهخدا

( منحوطة ) منحوطة. [ م َ طَ ] ( ع ص ) تأنیث منحوط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسبان و شتران گرفتار بیماری نحطة. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منحوط و منحطة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آموزگار
آموزگار
دانش آموز
دانش آموز
خویشان
خویشان
جسور
جسور