ملامسه

لغت نامه دهخدا

ملامسه. [ م ُ م َ س َ /م ِ س ِ ] ( از ع، مص ) مأخوذ از تازی، همدیگر را سودن با دست. ( ناظم الاطباء ). ملامسة. || جماع کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ملامسة و ملامست شود.

فرهنگ معین

(مُ مِ س ) [ ع. ملامسة ] (مص م. ) یکدیگر را لمس کردن.

فرهنگ فارسی

ملامست: یکدیگررالمس کردن، بهم دست مالیدن
۱ - ( مصدر ) لمس کردن یکدیگر را دست مالیدن بهم.
یکدیگر را لمس کردن. یکدیگر را بسودن. یکدیگر را به دست بسودن.

ویکی واژه

ملامسة
یکدیگر را لمس کردن.