مصاعبت

لغت نامه دهخدا

مصاعبت. [ م ُ ع َ / ع ِ ب َ ] ( از ع، اِمص ) صعوبت. سختی و دشواری. تنگنا وسختی: خود را در معرض متاعبت و مصاعبت آوردن و بلا به مغناطیس به خود کشیدن... کار عاقلان نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 58 ). و رجوع به صعوبت شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال لنورماند فال لنورماند