مساسه

لغت نامه دهخدا

( مساسة ) مساسة. [ م َس ْ سا س َ ] ( ع ص ) تأنیث مساس که صیغه مبالغه است از مصدر مس. بسیار لمس کننده. || رحم مساسة؛ خویشی و قرابت نزدیک. ( اقرب الموارد ).