مأروض

لغت نامه دهخدا

مأروض. [ م َءْ ] ( ع ص ) گرفتار بمرض زکام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). زکام زده. مزکوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || کسی که دیوانگی دارد به سبب اهل زمین یا جن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دیوزده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || جنباننده سر و بدن خود را بدون قصد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چوبی که خورده باشد آن را دیوچه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).چوبی که موریانه آن را خورده باشد. ( از اقرب الموارد ). چوب موریانه زده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ار
ار
کوس
کوس
زیبا
زیبا
جوی
جوی