لزغ

واژه‌ی لِزِغ در گویش محلی گناباد از توابع استان خراسان به کار می‌رود. این واژه در زبان فارسی معیار، به‌صورت لِزْغ نوشته شده و به معنی جوجه‌ای است که هنوز پر درنیاورده و فاقد هرگونه پَر است. این حالت، به دوره‌ای خاص از رشد جوجه، پیش از رویش نخستین پرها اشاره دارد. در متون کهن فارسی و فرهنگ‌های لغت، این واژه با همین معنا و گاه با تلفظ‌های مشابه ثبت شده است. کاربرد آن در گویش گنابادی، نشان از ریشه‌دار بودن این واژه در زبان فارسی و حفظ آن در گویش‌های محلی ایران دارد. چنین واژه‌هایی گنجینه‌ای ارزشمند برای پژوهش در حوزه‌ی زبان‌شناسی تاریخی و گویش‌شناسی به شمار می‌روند. بررسی این قبیل واژگان محلی، نه‌تنها در غنای فرهنگی و زبانی یک منطقه مؤثر است، بلکه برای درک بهتر تحولات زبان فارسی و پیوند میان گویش‌های مختلف آن نیز ضروری به نظر می‌رسد. بنابراین، ثبت و حفظ این گونه مصطلحات محلی، اقدامی در جهت پاسداشت میراث زبانی ایران است.

لغت نامه دهخدا

لزغ. [ ل ِ ]( اِ ) جوجه پرنده پربرنیاورده. ( گناباد خراسان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متعاقبا
متعاقبا
الفت
الفت
آویزون
آویزون
قالب
قالب