قرهب

لغت نامه دهخدا

قرهب. [ ق َ هََ ] ( ع ص، اِ ) گاوکلانسال، یا گاو کلان سطبر شگرف اندام. || بز بسیارپشم. || مهتر قوم. || بزرگ کلان سال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال جذب فال جذب فال زندگی فال زندگی فال چای فال چای