ضحل

لغت نامه دهخدا

ضحل. [ ض َ ] ( ع مص ) فرورفتن آب: ضَحَل الماء؛ فرورفت آب. || تُنُک گردیدن. || کمیاب شدن. ( منتهی الارب ): ضَحَلَت ِ الغُدرُ؛ کم شد آب آبگیرها. ( منتهی الارب ).
ضحل. [ ض َ ] ( ع ص، اِ ) آب اندک بی عمق. ( منتهی الارب ). آب اندک. ( منتخب اللغات ). ج، اَضحال، ضُحول، ضِحال.

فرهنگ فارسی

آب اندک بی عمق. آب اندک.