ساغر بوئیدن

لغت نامه دهخدا

ساغر بوئیدن. [ غ َدَ ] ( مص مرکب ) ساغر پیمودن. ساغر زدن:
نگشاید دلم چوغنچه اگر
ساغر لاله گون نبوید باز.حافظ ( از آنندراج ).