دحول

لغت نامه دهخدا

دحول. [ دَ ] ( اِخ ) نام آبیست به نجد در دیار بنی عجلان از قیس بن عیلان. ( معجم البلدان ).
دحول. [ دُ ] ( ع اِ ) ج ِدحل. رجوع به دحل شود.
دحول. [ دَ ] ( ع ص، اِ ) چاهی که کنده شود پس یافته نشود آب آن زیر کنارهای وی پس نیز کنده شودتا چشمه آب بر آید. || چاه فراخ جوانب.( منتهی الارب ). || چاه کژ. ( مهذب الاسماء ). || ناقه که پیش آید شتران را و یکسو شود از آنها. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تسخیر
تسخیر
عمیق
عمیق
ارکان
ارکان
خاص
خاص