خیره گردیدن

لغت نامه دهخدا

خیره گردیدن. [ رَ / رِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) حیران گشتن. پریشان خاطر شدن. خیره شدن. متحیر شدن. بشگفت و تحیر افتادن:
درنگر تا طیره گردد سروبن
برگذر تا خیره گردد نسترن.سعدی. || پررو شدن. شوخ چشم شدن. گستاخ و دلیر شدن. بی آزرم و بی شرم شدن:
بگفتا نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ تیز دندان.سعدی.فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تا خیره نگردد و تمنا نکند.سعدی ( رباعیات ).

فرهنگ فارسی

حیران گشتن پریشان خاطر شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فاک یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز