خبطه

لغت نامه دهخدا

( خبطة ) خبطة. [ خ َ طَ ] ( ع اِ ) زکام که پیش از سرما بمردم عارض شود. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). || ضربه ای که شتر گشن ماده شتر را زند. ( ازمتن اللغة ) || بقیه آب در غدیر و یا در خنور. ( از معجم الوسیط ) ( از منتهی الارب ). || شیر باقی مانده در مشک و طعام باقی مانده در خنور. ( از منتهی الارب ). || باران فراخ سست قطره در زمین. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). || دست رسیده شده از جن. مسةالجن. ( از متن اللغة ). جن زده. || شیئی کم و اندک. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). یقال: علیه خبطة جمیلة؛ یعنی اندکی از جمال و خوبی در او باقی است.
خبطة. [ خ ُطَ ] ( ع اِ ) بقیه آب مانده در غدیر. ( از معجم الوسیط ) ( متن اللغة ) ( منتهی الارب ). || شیر باقی مانده در مشک. ( از منتهی الارب ). || طعام باقی مانده در خنور. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ).
خبطة. [ خ ِ طَ ] ( ع اِ ) بقیه آب مانده در خنور یا در غدیر. ( از معجم الوسیط ). || شیر باقیمانده در مشک. شیر اندک. ( از منتهی الارب ). || کم. اندک. ( از معجم الوسیط ). گیاه اندک. ( از منتهی الارب ). || جزء و قطعه ای از هرچیز و جماعت. ( از معجم الوسیط ). || پاره ای از شب. || چند از مردم. ( از منتهی الارب ). گروهی از مردم. || پاره ای از خانه ها. ( از منتهی الارب ).
خبطة. [ خ َ ب َ طَ ] ( ع اِ ) بقیه آب در غدیر یا در خنور. ( از منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مکان
مکان
درس
درس
نحوه
نحوه
فاک
فاک