حفیه

لغت نامه دهخدا

( حفیة ) حفیة. [ ح ِ ی َ ] ( ع مص ) حفوة. برهنه پای شدن. برهنه پائی. پابرهنگی. || سودگی پای آدمی و سپل شتر و سم ستور. سوده شدن پای و سپل و سم. ( اقرب الموارد ). رجوع به حفوة شود.
حفیة. [ ح َ فی ی َ ] ( ع ص ) تأنیث حَفی. ( اقرب الموارد ). رجوع به حفی شود.